Friday, February 16, 2007

شعري از احسان طبري به مناسبت تيرباران شدن مرتضي كيوان

به شاعر شهيد - مرتضي كيوان

اي شاعري كه شمع جوانيت شد خموش
در زير آسمان غمين سپيده دم ،
بي شك نبود جان تو غافل از سير كار
روزي كه هشته اي به سبيل طلب قدم

قلبي كه بود منبع الهام و شعر و راز
از جور خصم شد گل پولاد مامنش
چشمي كه بود پر ز نگاهي زمانه سنج
آويخت مرگ پرده تاري ز روزنش

طوفان وزيد ، شاخه نوخيز تو شكست
از باغ عمر ، برگ وجود تو شد جدا
رفتي بدان ديار كزان بازگشت نيست
وان خاندان و خانه تهي شد ز كدخدا

پروانه اي كه شيفته شمع روشن است
پروا ندارد آنكه بسوزد وجود خويش
شاعر ، كه هست عاشق انوار زندگي
تا كام مرگ ؛ سر نكشد از سرود خويش


امـیـد


آن كس كه شوربخت ترا خواند ؛ بر خطاست
زيرا نبرد راه سعادت ، سعادت است
زيبايي و جواني و رزم تو - شعر توست
وان شعر آخرين كه سرودي شهادت است .

زیباتر از جهان امید ای دوست
در عالم وجود، جهانی نیست
هر عرصه را بهار و خزانی هست
در عرصه امید، خزانی نیست
صد بار زهر یأس مرا می کشت
گر پادزهر من نشدی امید
در تیرگی رنج رهم بنمود
بس شام تیره تابش این خورشید
تا آن زمان که شهپر بوم مرگ
بر جایگاه من فکند سایه
در کارزار زندگی ام بادا
از جادوی امید بسی مایه


احسان

0 Comments:

Post a Comment

<< Home