Friday, February 16, 2007

تو ای شاهين نيرومند بر کهسار ابی رنگ

شبی دیگر برآویزم ز طاق چرخ تابنده

خیالی را که چون اختر به اوج اندر گریزان است

درین موج زمردفام بس در است لغزنده

درین باغی که در بسته است ،

بس گل ، برگ ریزان است

همیدون سایهء خاکستری رنگ و پریشانم

بروی شعله می لغزم درین شب های بارانی

هیاهویی که از لب ها تراویده ست میدانم

که جان را آشنایی هاست با اسرار پنهانی

توای شاهین نیرومند بر کهسار آبی رنگ

خبرداری اگر از آتش خورشید جادوگر

مرا هم شهپری فرما شگرف و آسمان آهنگ

که تا از چشمه یی چرخندهء گردون برارم سر

سپاه آمد ز گرد راه یاران خیمه بفرازید

شراب نو در اندازید درین جام زرینه

شما ای جنگجویان جوان گر خود خوش آوازید

سرود گرم بنوازید ، با آهنگ دیرینه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home