Friday, February 16, 2007

خسرو روزبه

تاريخ که بر باد رود رنج و سرورش
نازد به سزاوار به گردان غيورش
يک گرد که در معبد تاريخ فنا گشت
همپايه به ميدان به هزار و به کرورش
جاويد شد آن گرد که جان بهر وطن باخت
پر فخر شد آن خلق که خسرو شده پورش
لرزيد دل خصم که از چوبه ء اعدام
بشنيد غريو سخن پر شر و شورش
بی مايه شد آن عربده اش نزد نهيبش
بی جلوه شد آن طنطنه اش نزد غرورش
او باره همت ز سر ابر جهانيد
دشمن به وحل مانده همه بار و ستورش
او راه فنا رفت به چشمان گشاده
زد خنده به خصم وطن و باطن کورش
ديروز عدو سينه او خست به پولاد
امروز جهان گل بنهد بر سر گورش
در شهر شهيدان بود او خسرو جاويد
تابنده بر اطراف وطن منبع نورش
احسان طبری

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام خواستم بگم كه يك اشتباه داريد در تحرير شعر، البته شايدم عمدي باشه كه اميدوارم چنين نباشه : در بيت 4 به جاي خصم بايد كلمه شاه رو قرار بديد. تو نوار ضبط شده با لطفي كه ميخوونه شاه

2:40 PM  

Post a Comment

<< Home