Tuesday, June 12, 2012

در آزمون آتش

نوشتن این شعر در این وبلاگ شاید بحکم جاودانه صادق هدایت شاید ریدن در مسجد باشد. اما این شعر شاید سست ترین کلام سیاوش کسرایی است که من تا بامروز هم بلحاظ محتوا و هم ساختار دیده ام. حیفم آمد که از شما دریغش کنم. چون ایرج پزشکزاد بتفصیل درباره این شعر در کتاب اینترناسیونال بچه پرو ها نوشته خوانندگان را به آن کتاب ارجاع می دهم و شما را با قسمتی از این شعر ضعیف کسرایی تنها می گذارم. 


شعری از سیاوش کسرایی
( به مناسبت هجوم به حزب تــوده ایـران در بهمن 1361 و به بند کشیدن نورالدین کیانوری به همراه بسیاری از کادرهای رهبری حزب )

***



در آزمون آتش 

شبیخون بر سپاه بی دفاع دوست
هجوم بر پایتخت عشق
بهتان بر دانش
و عبور ناگزیر سیاوش های سرفراز از آتش
- باز این غافلِ بر شاخ نشسته کیست که بن می برد ؟
می بینی ای دریای بلند بال !
این بار صیادان ، نه ماهیانت که قلب تپنده ات را دام نهادند .
اینان نمی دانند ،
که سندان ، چکش های چوبین را خواهد شکست .
آیا شاید ندانند که گدازه های آتشفشان را به عبث در کوره می نهند .

پدرم کیا !
آفتاب از گریبان تو بر ما آید و از درون خوبت
که آن دم تو دهان بگشایی و زمستان هزیمت کند .

به امید دیدار رفقا!
مشعلهای گشوده بال در باد حادثه 
می بینیم عبور آتش را از جان جان نجیب شما 
که سرفرازی میرسد و میسوزم در آتش شما 
و بدین سان
شمع پنجمین سالگرد جمهوری 
روشن می شود.


0 Comments:

Post a Comment

<< Home